سلام
سال ۱۳۹۰ هم با همه بدی ها و خوبی هاش تموم شد این عید آخرین عیدیه که تو خونه پدری پیش مامانم بودم سال دیگه به سلامتی خونه خودم میرم امیدوارم امسال برای همه سال خوبی باشه و اگر کسی مشکلی داره امسال خدا بهش کمک کنه و حل بشه. امیدوارم امسال که قراره سال شروع زندگی من و همسری زیر یه سقف باشه هم برای ما خوب بشه و هرچی از خدا می خوایم بهمون بده. واای که از جهاز خریدن سیر نمیشم حالا نمی دونم این همه وسیله رو قراره توو کدوم خونه جا بدم اگه میرفتم توو خونه همسری توو کرج خوب بود همش جا میشد ولی کرج دوره خیلی سختمه ترجیح میدم تهران پیش مامان اینا باشم عیبی نداره چند سال اجاره بشینیم تا ایشالا خونه دلخواهمون رو بتونیم تهران بخریم. خدایا به همه کمک کن.
توو این سال جدید برای همه مریضا آرزوی شفا و سلامتی میکنم و از خدا می خوام خانواده ی منم برام سلامت نگه داره.
سلام
اینقدر ننوشتم که نمی دونم از کجا شروع کنم. امسال شب یلدا یکی از بهترین شب یلداهایی بود که بعد از فوت مامان بزرگ گلم داشتم چون قدیما ما همگی شب یلدا خونشون بودیم و دور یه کرسی بزرگ می شستیم که روش پر بود از آجیل و میوه و انار و آلبالو خشکه و شیرینی و هندونه و.... وای که چقدر خوش می گذشت آخر شبم مامان بزرگ جون برای هممون فال حافظ می گرفت و برای همه هم معنی خوب می کرد.
ولی امسال من و مامانینا با خواهرم و برادرم و خانوادشون خونه ی مادر شوهری من دعوت بودیم کلی شلوغ بود و خوش گذشت ، من همش یاد بچگیام می افتادم. ساعت 9 شب بود که با کیک و شمع حسابی سورپرایزم کردن و تولدمو 6 روز زودتر گرفتن. دستشون درد نکنه تازه کادو هم یه انگشتر جواهر گرفتم شوهری م برام یه عطر خیلی خوشبو خرید که کلی بوسش کردم. از شامم که هرچی بگم کم گفتم. خلاصه برای من که عالی بود. تولدمم باز یه دوربین عکاسی از شوهری کادو گرفتم که چون دوربین قبلیم رو تو سفر کیش گم کرده بودم کلی ذوق زده شدم مامان جونم برام بلوز و شلوار خریده بود خواهریم یه عطر خوشبو دیگه برادریم یه شلوار خوشکل.
امیدوارم هر سال که میگذره بهتر از سال دیگه باشه
سلاممممم
امروز روز خیلی قشنگی بود. باورم نمیشه که توو آبان داره برف میاد. هوا خیلی سرده ولی سفیدی و پاکی برف دل آدم گرم میکنه. صبح رو ماشینم کلی برف نشسته بود مجبور شدم شیشه ها رو پاک کنم تا بتونم جلومو ببینم. نمی دونم چرا وقتی بارون یا برف میاد همه بدتر رانندگی می کنن بجای اینکه احتیاط بیشتر بکنن دائم میخوان جلوی هم بپیچن بلکه زودتر برسن. وای که سرکار چقدر سخت گذشت برق و تلفنمون قطع شد در نتیجه پکیجم خاموش شد همه داشتیم یخ می کردیم همه با کاپشن و پالتو نشسته بودن و هی چایی می خوردن البته قعطی برق یه جوراییم بد نبود خب کارم تعطیل شده بود
دلم هوس کرسی های قدیم رو کرده کاش میشد مثل قدیما میرفتیم خونه مامان بزرگ، می شستیم دور کرسی و انار می خوردیم. چقدر خوب بود. ولی حیف که دیگه همش شده خاطره.
دلم برف بازی میخواد ولی عشقم امشب کلی کار داره نمیتونه منو ببره برف بازی، خدا کنه فردام بشه بریم برف بازی و کلی حال کنیم.
خسته شدم از این تکرار روزها ، کاشکی می شد هر روز آدم با روز قبلش فرق بکنه من همش می خوام تلاش کنم که اینجوری بشه ولی نمیشه. دلم می خواد شهرمو عوض کنم دیگه از این شلوغی تهران خسته شدم همش ترافیک ، همش اعصاب خوردی، آدما همه عصبی شدن دیگه خیلی معدوداً کسانی که با لبخند از کنارت رد میشن خب حقم دارن اونام دچار هزار مشکل هستن. کاش میشد همه خوشحال بشن همه زندگیا آسون بشه ولی همش رویاست.
هیچ تفریحی هم که وجود نداره چقدر بریم سینما فیلم های بی محتوی را ببینیم البته به غیر از چند تا خوب.. چقدر بریم رستوران های مختلف که فقط باعث چاقی میشن، پارکم که اگه بتونی یک جا برای نشستن پیدا کنی شانس آوردی من یکی که اصلا دوست ندارم برم پارک، پس چیکار کنم
یعنی باید شهرمو یا کشورمو عوض کنم.........