سه شنبه از سرکار که اومدم زود ساکمو جم کردم و دوش گرفتم چون ساعت 7 با دوستامون قرار بود راه بیافتیم سمت شمال. شوهری قرار بود هفت بیاد دنبالم که بازم طبق معمول دیر اومد. خلاصه ساعت 7:30 به دوستامون رسیدیم و ساعت 8 اول جاده بودیم وااااااااای ترافیک وحشتناکی بود انگار همه داشتن می رفتن شمال توو راه کلی خندیدیم و ساعت 3 صبح چون خیلی گشنمون بود و هنوز نرسیده بودیم وایسادیم غذا خوردیم تابحال توو عمرم ساعت 3 صبح اکبرجوجه نخورده بودم
فکر کنین. خلاصه ساعت 5 صبح رسیدیم ویلایی که یکی از بچه ها رزرو کرده بود ولی چون خیلی بد بود و من کلی غر زدم ،شوهری یه ویلای دیگه گرفت. روز اول ناهار پاستا خوردیم با سس باریلا که یکی از دوستامون از ایتالیا آورده بود و خودش درست کرد عااااااااااالی بود عصرش رفتیم لب ساحل که ده قدم از ویلا فاصله داشت و کلی عکس گرفتیم. فرداش که من می خواستم ادای خانومای خونه رو دربیارم پلوی جوجه کبابارو درست کردم که اینقدر شفت شده بود که شبیه پلو ژاپنی بود ولی خوشمزه شده بود اینقدر خوردیم که دیگه نمیتونستیم تکون بخوریم. شبش رفتیم ساحل دریا کنار که دیدیم جمش کردن و پلاژ خانوما درست کردن برای نشستن، افتضاح شده بود دیگه دریا کنار نمیرم و پیشنهاد میدم کسی نره.
خلاصه کلی خوش گذشت و جمعه راحت برگشتیم تهران.