سلام
اینقدر ننوشتم که نمی دونم از کجا شروع کنم. امسال شب یلدا یکی از بهترین شب یلداهایی بود که بعد از فوت مامان بزرگ گلم داشتم چون قدیما ما همگی شب یلدا خونشون بودیم و دور یه کرسی بزرگ می شستیم که روش پر بود از آجیل و میوه و انار و آلبالو خشکه و شیرینی و هندونه و.... وای که چقدر خوش می گذشت آخر شبم مامان بزرگ جون برای هممون فال حافظ می گرفت و برای همه هم معنی خوب می کرد.
ولی امسال من و مامانینا با خواهرم و برادرم و خانوادشون خونه ی مادر شوهری من دعوت بودیم کلی شلوغ بود و خوش گذشت ، من همش یاد بچگیام می افتادم. ساعت 9 شب بود که با کیک و شمع حسابی سورپرایزم کردن و تولدمو 6 روز زودتر گرفتن. دستشون درد نکنه تازه کادو هم یه انگشتر جواهر گرفتم شوهری م برام یه عطر خیلی خوشبو خرید که کلی بوسش کردم. از شامم که هرچی بگم کم گفتم. خلاصه برای من که عالی بود. تولدمم باز یه دوربین عکاسی از شوهری کادو گرفتم که چون دوربین قبلیم رو تو سفر کیش گم کرده بودم کلی ذوق زده شدم مامان جونم برام بلوز و شلوار خریده بود خواهریم یه عطر خوشبو دیگه برادریم یه شلوار خوشکل.
امیدوارم هر سال که میگذره بهتر از سال دیگه باشه